محل تبلیغات شما

برای بار دوم داشتم عق میزدم و آنقدری معده ام خالی بود که زرداب بیرمقی را میریختم توی روشویی  سرفه های پشت هم گلوم را درد می آوردند و سعی میکردم موقع اتو زدن مقنعه مشکی ام‌ کارهایی که پخش و پلا کف ذهنم ریخته بودند جمع و جور کنم از خانه که بیرون زدم هوا داغ داغ بود و هیچ شباهتی به نزدیکی پاییز نداشت سعی میکردم به همه لبخند بزنم توی مترو آنوقتی که باسن زن جلویی به شکمم فشار می اورد با دخترک  ترشروی کناری ام همدردی کنم داشتم همه زورهای باقی مانده ای که نگرانی هام نخورده بودشان را میزدم تا به خودم یاداوری کنم همه چیز خوب پیش میرود.رسیدم خانه با ریش قرمز از بازی های که دوست دارد حرف زدم ظرف ها را شستم و لباس ها را سپردم دست لباسشویی نشستم رو به روی تلویزیون  با صفحه سیاهش  قرمه سبزی باقی مانده از روز قبل را زورکی قورت دادم زیر دوش آب گرم نشستم و به پاهام نگاه کردم برای بار سوم عق زدم برای اوتاکو سین نوشتم که چقدر کارهای امروز را دوست داشتم و واقعا هم دوست داشتم ولی به اتاکو سین یا شازده کوچولو نگفته بودم که همه ذوق و شوقم از آن چیزی که یاد گرفته ام توی مشت نگرانی های بی سرو ته ام دارند خفه میشوند نگفتم که به اندازه ای که آنها برایم خوشحالند من غمگینم از این پا درهوایی از این بی ثباتی از این نمیدانم فردا و فرداهایش چه میشود نگفتم دلم میخواهد کفش پام نباشد و بجاش زمین را لمس کنم بدانم روی زمینی محکم ایستاده ام برایشان نگفتم قلبم هنوز خرد و خاکشیر سرگردان و خسته وسط سینه ام ولو است نگفتم چقدر ذهنم اشفته و تمرکزم بهم ریخته است و چقدر دلم میخواهد ی زجر بکشد به اندازه تک تک روزهایی که یواشکی گریه کردم به اندازه تمام تلاش های اشتباهی که برای دوست داشتنش و نگه داشتنش کردم دلم میخواهد ی را ببینم و همه این بغض و نفرتم را بزنم توی صورتش انگار تنم جای کافی برای اینهمه اندوه و خشم را ندارد

برای بار چهارم عق میزنم.

از شادی برای گل رز تا بغض برای ندانستن

اسمش ممدرضا بود راننده تپ سی!

من باید یک ادم بزرگ منطقی بمانم

ام ,دوست ,های ,توی ,نگفتم ,داشتم ,از این ,برای بار ,به اندازه ,بزنم توی ,دلم میخواهد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

میرموید- دپارتمان ریاضی گروه بسوی آینده پسری از نسل باران زیتون