محل تبلیغات شما

در خانه را که باز کردم بدون آنکه لباس هام را از تنم بیرون بیاورم روی فرش به یادگار مانده از مادربزرگ شازده کوچولو دراز کشیدم.پاهایم هنوز انگار سست بودند و تنم  لرزش خفیفی داشت.به این فکر میکردم کجای کار ایراد داشت به این فکر میکردم چرا به قدر کافی خوشحال نبودم به قدر کافی لذت نبرده بودم به این فکر میکردم که چرا دلم میخواهد بزنم زیر گریه و آنوقت که به چیزهای زیادی  فکر میکردم برای ریش قرمز نوشته بودم وقتی رسید خانه خبرم کند برایش نوشتم شب خوبی بود با آنکه حس میکردم دلم میخواهد دیگر نبینمش!انقدر انجا دراز کشیدم تا تنم از سرمای لجوجی که خودش را از پنجره هل میداد داخل خانه بی حس شد بعدتر یادم امد رز قرمزم را توی آب نگذاشته ام و همانطور که پلاستیک دور گل را با قیچی میچیدم به این فکر میکردم  تصمیم درست چه شکلی است تصمیمی که اسمش را میگذارند عاقلانه! داشتم فکر میکردم برای ریش قرمز توفیری نمیکند که با چه کسی باشد شاید چون بعد از هر تمام شدنی خودش را خیلی زود از ادمی به ادم جدید و از تنی به تن تازه سپرده است داشتم از این حس نامرئی بودنم از این معمولی بودنم تهوع میگرفتم و این فکر کوچک موذی که من شاید شکل استراحت بین دو نیمه ام تمام سرم را‌ پر کرده بود و میدانستم اینها را نمیشود برایش بگویم چون قبلتر قرارمان این شده بود که رابطه مان بی اسم و رسم است بی هیچ نشانی از دلبستگیست میدانستم نمیشود برایش از ترس هام  بگویم از سردرگمی و نگرانی هام بگویم و حالا که دارم اینهارا پشت سرهم مینویسم  نمیدانم تصمیم درست از آن مدل های بالغانه اش چه شکلی است!

از شادی برای گل رز تا بغض برای ندانستن

اسمش ممدرضا بود راننده تپ سی!

من باید یک ادم بزرگ منطقی بمانم

میکردم ,فکر ,حس ,برایش ,خانه ,بی ,فکر میکردم ,این فکر ,به این ,قدر کافی ,به قدر

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

واحد گشت واگویه‌ها